رفقای همیشگی

وبلاگ بچه های اردوی یاوران امین 3

وبلاگ بچه های اردوی یاوران امین 3

طبقه بندی موضوعی
پیام های کوتاه
آخرین نظرات
نویسندگان

نیت کنید و اشاره فرمایید

قالب میهن بلاگ

فال حافظ

۲۸ مطلب با موضوع «گلستان :: نظم» ثبت شده است

۲۶فروردين

خونه ی مادر بزرگه الان آپارتمانه

خونه ی مادر بزرگه استخر و لابی داره

خونه ی مادر بزرگه وای فای مفتی داره

خونه ی مادر بزرگه دیش و LNB داره

کنار خونه ی اون همیشه پارتی برپاست

پارتیهای محله پر شور و شوق و غوغاست

مادر بزرگه الان مازراتی سواره

رنگ موهاشم هر روز جور واجورو باحاله..

مادر بزرگه الان شلوار جین می پوشه

کفش کالج و کیفش همیشه روبه روشه

مادر بزرگه هرشب Gem Tv رو میبینه

خرم سلطان و سنبل لامیارو میبینه

خونه ی مادر بزرگه هنوز خیلی باحاله

خونه ی مادر بزرگه حرفای خاصی داره

۱۰اسفند

لبخندملکا، مها، نگارا، صنما، بتا، بهارا

متحیرم چه نامم میثم خوشگل ما راآرام

دل من تنگ برات چرا به استان نمیای؟

بی با هم چت بکنیم که قول بدی اینجا بیای

بی با هم رفیق بشیم کنار ماها بمونی

من باشم تو هم برام یار بلوچی بخونی

بذا شیرازی بگم عزیز من، داداش کاکوبوسه

انقده بیا برو تا بت بگیم مارکوپولولبخند

تا حالا از زبون دوستای بلوچی بودش

حالا من می‌خوام برم روی مخش روی مودش

ما رو می‌بینید داریم اینجا با هم حال می‌کنیم

تو دیارمون روز و با جلسه سال می‌کنیم

فکر نکن جمع می‌شیم اینجا همشم الکیهمردد

یا که از باب نجوم یه مشکل فلکیه

نه داداش جون، واسه جمع شدن ما دور هم

عقلا فکر می‌کنن روزها و سال‌ها دور هم

که شاید تفرقه رو از دلامون پس بزنیم

همگی به افتخار دولت واحدمون دس بزنیم

خدایی کم نمی‌گم، باور ندارید ببینید

دو دقه بیاید پای حرفای میثم بشینید

نه که میثم! همه مون باید بیایم کار بکنیم

بار خصم از دلامون همگی بار بکنیم

دشمن مشترک باید بدونیم که کیه

آیه و اعتصموا باید بخونیم که چیه

مگه ماها، همه مون کتاب واحد نداریم؟بی تقصیر

کعبه و رسول و یک خدای ماجد نداریم؟

پس چرا دشمن از دعواهامون شاد بکنیمفریاد

توی خاکستر دشمن هی فوت و باد بکنیم

مگه سنی و شیعه با همدیگه فرق می‌کنه؟

مگه انگور و عنب با همدیگه فرق می‌کنه؟

سنی و شیعه نداریم همه مون برادریم

ننه حوا رو می‌گم، همه از یه مادریم

هر چه که دوست ندارم از کسی اسمی ببرم

هر چه بادا باد، بذار بربخوره فدا سرم

تف و لعنت به تو ای آمریکا و صهیون پستفریادفریاد

تف و لعنت به تو و ایادی تون هر کی که هست

ما با هم یکی می‌شیم تا چشمت از کاسه درآدزبان درازیزبان درازیزبان درازی

چشمکپدر بی پدرت از وسط ماسه درآد

ما با هم تا ابدالدهر برادر می‌مونیم

آیه واعتصموا به حبل الله می‌خونیم

تو برو فکر خودت باش دولتت هوا نشهخجالتی

خجالتیپول و زر برای مردمت یهو خدا نشه

دوست دارم آدم بشی به راه راست بیای توام

رو سرت داد می‌زنم پا شو، بیدار شو با توام

اما خوب بدون برو به دوستاتم خبر بده

برو این اخبار و به بی بی سی و سحر بده

تا ته دنیا، تهش با همدیگه دوست می‌مونیم

همه از یک بدنیم یه گوشت و یک پوست می‌مونیم

قصه ما رو ببین از صفری شروع شدش

حالا هم با وحدت و دوستی ما تموم شد

لبخندعجب و حیرت نداره حرف میثم همینهلبخند

دشمن اسلام و قرآن همیشه در کمینهمهر شده

3 آبان 1392

۰۵اسفند




(گفتگو با حاج محمد حسین محمودی؛ زائر سنی و کردستانی امام رضا(ع 


خودتان را برای ما معرفی کنید؟

حاج محمد حسین محمودی هستم؛ از استان کردستان، شهرستان ده‌گلان.

چه شد که آمدید مشهد؟

شدن ندارد. خداوند خواست، امام رضا هم ما را طلبید، ما هم با جان و دل آمدیم.

چند بار به مشهد آمده‌اید؟

من چهار بار دیگر آمده‌ام. امسال می‌خواستم دو ماه دیگر بیایم. یکی از دوستان به نام آقای پناهی گفت می‌خواهیم برویم برای مشهد. من هم گفتم که هرچه زودتر برویم بهتر است. خدا لطف کرد، امام‌ها هم لطف کردند که ما در روز عرفه و عید قربان اینجا باشیم.

در راه اذیت نشدید؟

مسیر ما از کردستان تا اینجا 24 ساعت راه است. ولی کسی که برای زیارت امام رضا بیاید، خستگی ندارد. در میان همۀ بچه‌ها، ریش سفیدها، پیرمردها و زن‌ها با آمدن به این سفر عشق و علاقه‌شان اضافه‌تر شده است.

اولین بار کی آمدید مشهد؟

۰۳اسفند

شاهنامه فردوسی 
آغاز کتاب
 گفتار اندر ستایش پیغمبر
ترا دانش و دین رهاند درست
در رستگاری ببایدت جست
وگر دل نخواهی که باشد نژند
نخواهی که دایم بوی مستمند
به گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگیها بدین آب شوی
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی
خداوند امر و خداوند نهی
که خورشید بعد از رسولان مه
نتابید بر کس ز بوبکر به
عمر کرد اسلام را آشکار
بیاراست گیتی چو باغ بهار
پس از هر دوان بود عثمان گزین
خداوند شرم و خداوند دین
چهارم علی بود جفت بتول
که او را به خوبی ستاید رسول
۰۳اسفند


اول برو زیارت بعد برو دکتر! 

گفتگو با امیر ختوانه؛ شاعر سرخسی و سنی اهل بیت(ع)


«یوسف و زلیخا» را می‌خواندم و گریه می‌کردم!

«امیر ختوانه» هستم؛ معلم بازنشستۀ آموزش و پرورش سرخس. گاهی شعر هم می‌گویم. از کودکی به شعر علاقه داشتم. کلاس سوم دبستان بودم، آن موقع کتاب «یوسف و زلیخا» را که می‌خواندم گریه می‌کردم! کم‌کم به شعر عادت کردم. از نوجوانی شروع به شعر گفتن کردم. شعر من بیشتر عرفانی و عاشقانه است. البته عاشقانۀ حقیقی است. دربارۀ خدا، پیغمبر و ائمه. در سرخس شاعران خوبی داریم. مخصوصاً در میان دانش‌آموزان که بیشتر به شعر علاقه نشان می‌دهند.

 

یادی از «شیخ عبدالقادر گیلانی»

۲۷بهمن


حکیم وارسته و ظریف گوئى می‌گوید اگر دو تیغ و دو شمشیر، با هم برخورد آرام و متین داشته باشند، یکدیگر را تند می‌کنند، آنچنان که دیده‌ایم ، تیغ داران براى تند و تیز شدن تیغشان آن‌ها را به یکدیگر می‌مالند، ولى هرگاه دو تیغ و دو شمشیر بر هم فرود آیند و برخورد ضد هم داشتند یکدیگر را کُند و بى خاصیت می‌کنند.


وحدت

 

دو قبیله کاوس و خزرج نام داشت

 

یک زدیگر جان خون آشام داشت

 

کینه‌های کهنه‌شان در مصطفى

 

محو شد در نور اسلام و صفا

 

آفرین بر دست پاک اوستاد

 

صد هزاران ذرّه را داد اتّحاد

 

همچو خاک مفترق در رهگذر

 

یک سبوشان کرد، دست کوزه گر

 

۲۰بهمن

مولوی خالد نقشبندی شافعی
شعری را در مدح و منقبت حضرت امام رضا(ع) در حین تشرف به بارگاه ملکوتی آن حضرت در خراسان سروده است:

این بارگاه کیست کز عرش برتر است               وز نور گنبدش همه عالم منور است 
وز شرم شمس پای زرش کعبتین شمس        در تخته نرد چرخ چهارم به شش دراست 
وز انعکاس صورت گل آتشین او                    بر سنگ جای لغزش پای سمندر است 
نعمان خجل زطرح اساس خور نقاش              کسری شکسته دل بی‌طاق مکسر است 
بهر نگهبانی کفش مسافران                     بر درگهش هزار چو خاقان و قیصر است 
این بارگاه قافله سالار اولیاست                        این خوابگاه نور دو چشم پیمبر است 
این بارگاه حضرتی است که ازشرق تابه غرب  وز قاف تا به قاف جهان سایه گستر است 
این روضه رضاست که «فرزند کاظم است»         سیراب نوگلی زگلستان جعفر است 
سرو سهی زگلشن سلطان انبیاست                        نو باده حدیقه زهرا و حیدر است 
مرغ خرد به کاخ کمالش نمی‌پرد                      بر کعبه کی مجال عبور کبوتر است 
تا همچو جان زمین تن پاکش به بر گرفت     او را هزار فخر بر این چرخ اخضر است 
بر اهل ظاهر آنچه ز اسرار باطن است              زگوشه ضمیر مصفاش مضمر است 
خورشید کسب نور کن از جمال او                     آری جزا موافق احسان مقرر است 
برگرد حاجیا به سوی مشهدش روان             کاین جا توقفی نه چو صد حج اکبر است 
بی طی ظلمت آب خضر نوش بر درش        کاین دولتی است رشک روان سکندر است 
بتوان شنید بوی محمد(ص) زتربتش                   مشتق بلی دلیل به معنی مصد است 
از موج فتنه خرد شدی کشتی زمین                      گرنه او راز سلسله آل لنگر است 
زوار بر حریم وی آهسته پا نهید                   کز خیل قدسیان مفرشش ز شهپر است 
غلمان خلد کاکل خود دسته بسته‌اند             پیوسته کارشان همه جاروب این در است 
شاها ستایش تو به عقل و زبان من         کی می‌توان که وصف تو از عقل برتر است؟ 
اوصاف چون تو پادشهی از من گدا                    صیقل زدن به آیینه مهر انور است 
جانا به شاه مسند لولاک کز شرف                      بر تارک شهان اولوالعزم افسر است 
دیگر به حق آنکه بر اوراق روزگار                     بابی زدفتر هنرش باب خیبر است 
دیگر به نور عصمت آن کس که نام او              قفل زبان و حیرت عقل سخنور است 
آنگه به سوز سینه آن زهر داده‌ای                 کز ماتمش هنوز دو چشم جهان تر است 
دیگر به خون ناحق سلطان کربلا                 کز وی کنار چرخ به خونابه احمر است 
دیگر به حق آنکه زبحر مناقبش                      انشای بو فراس زیک قطره کمتر است 
آنگه به روح اقدس باقر که قلب او                    مر مخزن جواهر اسرار را در است 
دیگر به نور باطن جعفر که سینه‌اش                    بحر لباب از در عرفان داور است 
آنگه به حق موسی کاظم که بعد از او              بر زمره اعاظم و اشراف سرور است 
دیگر به قرص طلعت تو کز اشعه‌اش             شرمنده ماه چهارده و شمس خاور است 
دیگر به نیکی تقی و پاکی نقی                و آنگه به عسکری که همه جسم گوهر است 
دیگر به عهد پادشاهی کز سیاستش                 با بره شیر شرزه بسی به ز مادر است 
بر«خالد» آر رحم که پیوسته همچو بید             لرزان ز بیم زمزمه روز محشر است 
تو پادشاه دادگری این گدای زار                   مغلوب دیو سرکش و نفس ستمگر است 
از لطف چون تو شاه ستمدیده بنده‌ای       از جور اگر خلاص شود وه چه درخور است 
نا اهلم و سزای نوازش نیم ولی                     نا اهل و اهل پیش کریمان برابر است

"صلوات"

۱۶بهمن


دوسِت دارم سبد! سبد! باز گلِ صف جوونه زد
دوسِت دارم سبد جونم تو صف تا آخر می مونم

پلو تو قلبمون جاشه حتی اگه هندی باشه
جون منو ازم بگیر به جاش بده دو تا پنیر


۱۵بهمن

 برای جمع آوری این مطالب زمان قابل توجهی صرف شده است!!

لطفا با دقت مطالعه کنید،تمام قسمت ها را پیگیری کنید و مارا از نظرات خود محروم نکنید!

قسمت سوم و پایانی!!

 

همان طور که علمای اسلام توجه و عنایت به همه احادیث وارده از رسول گرامی اسلام داشته و کتابهایی در این رابطه تالیف نموده اند و شروحی را تصنیف کرده اند، در مورد احادیث وارده نسبت به مهدی نیز عنایت به خرج داده و کتابها نوشته اند.

 

از جمله «الفکر فی ظهور المنتظر» که شیخ محمد سفارینی (متوفای 1188 هـ ق ) در کتاب «لوامع الانوار البهیه» و شیخ صدیق حسن القنوجی (متوفای 1307 هـ ق ) در کتاب «الاذاعه لما کان و مایکون بین یدی الساعه» و غیره بیان کرده اند.

 

و نیز از جمله کسانی که در شأن مهدی کتاب تالیف نموده «قاضی محمد بن علی شوکانی» است که وی در کتاب خود به نام «التوضیح فی تواتر ما جاء فی المهدی المنتظر و الدجال و المسیح» علاوه بر تحقیقی که در مورد احادیث وارده در خصوص مهدی نموده در مورد حضرت مسیح و دجال نیز تحقیق کرده و کتاب شوکانی را صدیق حسن در کتاب خود «الاذاعه» بیان داشته و گفته «شوکانی از کسانی است که در شان مهدی کتابی تالیف نموده و روایات متواتره در خصوص آن بزرگوار را نقل کرده است.»

 

و همچنین جمع نموده سید علامه «بدر المله المنیر محمد بن اسماعیل امیر یمانی» احادیثی را که حکم می کند به خروج مهدی و بیان می دارد که مهدی از آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم است و اینکه او در آخر الزمان ظاهر می گردد. سپس امیر یمانی اضافه می کند که زمان ظهور مهدی را تعیین نکرده اند. ولی این مقدار روشن است که او قبل از دجال ظاهر خواهد شد.

 

بعضی علما که احادیث مهدی را متواتر دانسته اند:

 

1 ـ از کسانی که بیان داشته احادیث وارده در مورد مهدی در حد تواتر است حافظ «ابوالحسن محمد بن الحسین الابری السجزی» (متوفای 363 هـ ق ) صاحب کتاب «مناقب الشافعی» است.

 

وی ضمن رد شخصی به نام «محمد بن خالد الجندی» که مدعی شده «لامهدی الا عیسی بن مریم» یعنی مهدی بجز عیسی بن مریم کس دیگری نیست ، می گوید :

 

محمد بن خالد پیش اهل صناعت و نقل و حدیث شناخته شده نیست ( و لذا به حرف او نمی شود اعتنا کرد) و حرف او که می گوید «مهدی همان عیسی است» چه ارزشی دارد در مقابل اخبار و روایات متواتر و مستفیض که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده که این روایات متواتر نبوی، مهدی را غیر از عیسی بلکه شخصی از اهل بیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) معرفی می کند و توضیح می دهد که او در زمین به مدت هفت سال حکومت خواهد فرمود و زمین را آکنده از عدل و داد خواهد کرد.

 

و عیسی بن مریم علیه السلام نیز ظاهر گشته مهدی را در کشتن دجال یاری می کند و مهدی علیه السلام امام این امت خواهد بود و عیسی علیه السلام پشت سر او نماز می خواند.

 

و نیز متواتر بودن اخبار مهدی را صاحب کتاب المنار المنیف از حافظ ابوالحسن نقل نموده و با عدم اعتراض خود متواتر بودنش را قبول کرده است.

 

و همچنین از حافظ ابوالحسن تواتر احادیث مهدی را «حافظ ابن حجر» در کتاب «تهذیب التهذیب» در ترجمه «محمد بن خالد الجندی» نقل نموده بدون اعتراض او را پذیرفته چنانچه صاحب کتاب فتح الباری تواتر را نقل کرده و پذیرفته است.

 

و از جمله علمای بزرگ که تواتر اخبار مهدی را قبول نموده جلال الدین سیوطی است که در باب نزول عیسی بن مریم علیه السلام در آخرین جز کتاب «العرف الوردی» تواتر اخبار مهدی را از حافظ ابوالحسن نقل کرده و اعتراض ننموده است.

 

و شخصیت دیگری به نام «مرعی بن یوسف» تواتر اخبار مهدی را در کتاب خود به نام «فوائد الفکر فی ظهور المهدی المنتظر» از حافظ ابوالحسن نقل کرده و پذیرفته است و نیز صدیق حسن در کتاب خود «الاذاعه لما کان و ما یکون بین یدی الساعه» تواتر را از حافظ ابوالحسن نقل کرده و مدعای او را پذیرفته است.

 

2 ـ از دیگر شخصیت هایی که احادیث وارده را در مورد مهدی در حد تواتر می داند «شیخ محمد برزنجی» (متوفای 1103 هـ ق ) است که در کتاب خود «الاشاعه لا شراط الساعه» می گوید: «باب سوم در بیان علامات و نشانه های بزرگی است که بعد از وقوع آنها قیامت به پا می شود و این نشانه ها زیاد است که از جمله آنها ظهور مهدی است که اولین نشانه های بزرگ است.»

 

بعد توضیح می دهد: «آگاه باش که احادیث وارده در مورد مهدی با اختلاف عبارات و تعابیری که در آنها هست بی نهایت زیاد است.»

 

بعد می گوید : «آنچه در روایات کثیره صحیحه آمده، مهدی از اولاد فاطمه است»، و مطلب را ادامه می دهد تا می گوید «به تحقیق روشن شد بر شما اینکه روایاتی که دلالت می کند بر وجود مهدی و خروج وی در آخر الزمان و اینکه مهدی از عترت پیامر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و از اولاد فاطمه است در حد تواتر معنوی است و معنی ندارد کسی این همه روایات را منکر شود.»

 

خلاصه در آخر کتاب خود در ختم بیانش بعد از اشاره به بعضی اموری که در آخر الزمان پیش خواهد آمد، می گوید : «نهایت چیزی که توسط اخبار صحیح کثیر و مشهور که در حد تواتر معنوی است، ثابت گردیده وجود امارات و علامات بزرگ است در آخر الزمان که از جمله آنها بلکه اول آنها خروج مهدی علیه السلام است که از اولاد فاطمه رضی الله عنها می باشد و زمین را پر از عدل و داد خواهد نمود بعد از اینکه پر از ظلم و جور شده باشد.»

 

3 ـ عالم و دانشمند دیگری که بیان داشته احادیث مهدی در حد تواتر است، «شیخ محمد سفارینی» (متوفای 1188 هـ ق) می باشد که در کتاب «لوامع الانوار البهیه» می گوید : «روایاتی که دلالت بر خروج مهدی دارد زیاد است حتی به حد تواتر معنوی رسیده و آنقدر شایع و مشهور بین علمای اهل سنت است که جز معتقدات آنها محسوب می گردد،» و به دنبال آن بعضی از آثار و احادیث مربوط به خروج مهدی را ذکر می کند و نام بعضی از صحابه را که احادیث مهدی را نقل نموده اند بیان می دارد.

 

سپس می گوید : «روایات مهدی که از اصحاب رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده و من نام بعضی را بردم و بعض دیگر را نبردم و همچنین از تابعین به صورت متعدد نقل گردیده که مجموع آنها مفید علم قطعی و یقینی است.

 

پس ایمان به خروج و ظهور مهدی واجب است چنانچه این مطلب نزد اهل علم و دانش ثابت بوده و در جمله عقاید اهل سنت و جماعت مندرج است.»

 

4 ـ و نیز از علمای بزرگی که روایات مهدی را در حد تواتر می داند، «قاضی محمد بن علی شوکانی» (متوفای 1250 هـ ق ) می باشد که وی صاحب تفسیر مشهوری است و مولف، کتاب نیل الاوطار و کتاب دیگری دارد به نام «التوضیح فی تواتر ما جا فی المهدی المنتظر و الدجال و المسیح» که قبلا هم به این کتاب اشاره رفت.

 

در کتاب مزبور می گوید : «روایاتی که در مورد مهدی وارد شده و امکان وقوف بر آنها هست، پنجاه روایت است که در بین آنها روایات صحیح، حسن و نیز ضعیفی هست که ضعف آن جبران شده است.»

 

بنابراین روایات وارده در خصوص مهدی بدون شک متواتر است و چگونه متواتر نباشد و حال آن که روایات کمتر از پنجاه را در همه اصطلاحات مورد قبول در اصول، متواتر توصیف می کنند.

 

و اما آثار وارده از صحابه رضی الله عنهم که در آنها به نام مهدی علیه السلام تصریح شده، جدا زیاد است و برای آن حکم رفع است و در مقابل این همه روایات صریح که دلالت بر ظهور مهدی دارد با سلیقه و اجتهاد سخن گفتن و منکر آن شدن سزاوار نیست (زیرا اجتهاد در مقابل نص باطل است).

 

بعد شوکانی در کتاب مذکور در مسئله نزول مسیح علیه السلام می گوید : «ثابت گردیده که احادیث وارده در مورد مهدی منتظر، متواتر است چنانچه احادیث وارده در خصوص دجال و نزول عیسی بن مریم علیه السلام متواتر است.»

 

5 ـ و از جمله علمایی که مدعی تواتر اخبار مهدی شده «شیخ صدیق حسن القنوجی» (متوفای 1307 هـ ق ) می باشد که در کتاب خود «الاذاعه لما کان و ما یکون بین یدی الساعه» می گوید : «روایات وارده در مورد مهدی با اختلافی که در آنها هست از نظر تعبیر و عبارات جدا زیاد است و به حد تواتر معنوی می رسد که این قبیل روایات در سنن و غیر سنن از کتب اسلامی از قبیل معاجم و مسانید آمده است.»

 

تا آنجا که می گوید : «بی شک مهدی در آخر الزمان خروج خواهد کرد بدون اینکه سال و ماه خروجش مشخص شود زیرا اخبار در ظهور مهدی مواتر است و جمهور امت اسلام خلفا عن سلف بر آن اتفاق نظر دارند مگر عده قلیلی که مخالفت آنها ارزشی نداشته و قابل اعتنا نیست.»

 

سپس اضافه می کند «معنی ندارد کسی شک کند در امر این شخصیت فاطمی موعود منتظر که این همه دلایل و احادیث بر وجود و ظهور ایشان اقامه گردیده است. و بلکه انکار آن جرئت و جسارت بزرگی است در مقابل روایات مستفیض مشهوری که در حد تواتر است.»

 

6 ـ و همچنین از کسانی که تواتر احادیث مهدی را نقل نموده، شخصی است از علمای متاخرین به نام «شیخ محمد بن جعفر کتانی» (متوفای 1345 هـ ق ) که در کتاب خود به نام «نظم المتناثر من الحدیث المتواتر» که می گوید : «به تحقیق ذکر کرده اند که نزول حضرت عیسی علیه السلام ثابت است چه در کتاب، چه در سنت و چه به اجماع»

 

سپس ادامه می دهد که روایات وارده در خصوص مهدی منتظر متواتر است همچنان که روایات وارده در مورد دجال و عیسی بن مریم در حد تواتر است.  

                                                     "صلوات"
۱۵بهمن



در مدح مولای متقیان علی(ع)


مرغ دل از عشق دوست بار دگر پر گرفت...نوحه گر نغمه خوان عاشقی از سر گرفت

مرغک افسرده حال نام علی چون شنید...رنگ دگر یافت و جلوه دیگر گرفت

زمزمه آغاز کرد مدح علی ساز کرد...بانگ علی یا علی در همه جا در گرفت

خسرو اندیشه تاخت سوی دیار نجف ...بوسه بر آن خاک زد مشتی از آن برگرفت 

بوسه زد و بو کشید نعره زد و هو کشید...پای فراتر نهاد دست فراتر گرفت

حال خوش از دیدن بارگه دوست یافت...بوی خوش از تربت فاتح خیبر گرفت

چشم تمنا گشود چهره حیدر بدید ...دست تولا زد و دامن حیدر گرفت

بی خبر از خویش شد عاشق و درویش شد ...جان برهش داد و دل از دو جهان بر گرفت

نیک سرانجام شد مست زیک جام شد ...کز کف مولای خویش ساقی کوثر گرفت

شاه نجف شیر حق حجت مطلق علی...آنکه از او دین حق زینت و زیور گرفت

تیغ دو پهلوی او قوت بازوی او...تاج ز خسرو ستاند،باج ز قیصر گرفت

برش شمشیر او غرش چون شیر او...رشته لشکر گسست زهره ز لشکر گرفت

گاه به لطف سخن راه به کافر نمود...گاه به تیغ دودم کفر ز کافر گرفت

هر چه که باید شنید از لب قرآن شنید...هر چه که باید گرفت از کف داور گرفت 

کیست به غیر از علی نیست به غیر از علی ...آنکه ز پروردگار نام غضنفر گرفت

سرور آزادگان سر خط آزادگی...روز ازل از کف خالق اکبر گرفت

اوست که پا بر سر دوش محمد نهاد...اوست که جا بر سر دوش پیمبر گرفت

اوست که چون بت شکست بر سر بتگر شکست...اوست که چون ره گرفت بر بت و بتگر گرفت

مسلم اگر دادخواه،کافر اگر بی گناه...چون به قضاوت نشست هر دو برابر گرفت

چاره بتدبیر کرد تکیه به شمشیر کرد...داد ستمدیده داد ره به ستمگر گرفت

نیست ز نامش جدا نام حبیب خدا...چشم جهان بین عقل ایندو برادر گرفت 

مایه دین مصطفی پایه دین مرتضی...چهره دین زین دو تن نقش دو پیکر گرفت

عاشق روی رسول مست ز بوی رسول...آنکه به جای رسول جای به بستر گرفت

یا علی مرتضی جان و دل از تو رضا ...در دل و در جان من عشق تو یکسر گرفت

پاک شود از گناه هر که چو من رو سیاه...دست زد و دامنت در صف محشر گرفت

گشت دوا درد او گرم دم سرد او ...هر که ز نامت شبی ذکر مکرر گرفت 

من که غلام توام عاشق نام توام ...عشق تو تاب از تن عاشق مضطر گرفت

زندگی (اردلان)اول و آخر نداشت...در دل من عشق تو اول و آخر گرفت

"صلوات"
۱ ۲ ۳ بعدی