عکس‌های اردو (3)

سلام

بازم من اومدم و براتون عکس آوردم. عکس‌هایی که یادآور خاطرات خیلی شرینی برای ما هستند اون قدر شیرین که الان که نگاهشون می‌کنیم اشکمون درمیاد!!

معلوم نیست حواسش به جلسه بوده یا ...


بنده خدا این قدر خسته بود که تا آخر اردو ندیدیمش!


چقدر خوب بودن سخته...!!


تو اردومون ابراهیمی قد بلنده ...
اما اینجا دو قلوها از هم جدا شدن!!


راستش رو بگین از دیدن عکس بیشتر غافلگیر شدین یا راهروی استقبال!!!!


سبحان جون دلمون برات تنگ شده... برای همه تون ...


بابا بذار بندگان خدا از راه برسن آخه ...


نه ول کن ماجرا نیست ... جون داداش!!!


آقا اینا عکسای خنده است ... میذارم ها میذارم ...


اینم بدون شرح... پیدا کنید پرتقال فروش رو ...


هنوز نمیدونستید دارین با چه اعجوبه‌ای دست می دید! باور کنید ما هم نمی دونستیم!


باید رندرش رو بگیریم!!!!!!!!!!