مهدی موعود از منظر "اهل سنت" ((قسمت دوم))
برای جمع آوری این مطالب زمان قابل توجهی صرف شده است!!
لطفا با دقت مطالعه کنید،تمام قسمت ها را پیگیری کنید و مارا از نظرات خود محروم نکنید!
ثانیا : اینکه بعضی از نویسندگان در زمان معاصر ناآگاهانه اقدام به طعن احادیثی نموده که در مورد مهدی علیه السلام وارد شده و این اقدام نه تنها از روی علم و آگاهی نبوده بلکه به علت جهل و نادانی طاعن و یا تقلید او از فردی است که به احادیث نبوی اعتنایی ندارد.
از جمله این افراد شخصی است به نام عبدالرحمن محمد عثمان که تعلیقه و حاشیه ای بر کتاب تحفه الاحوذی زده و اخیرا در مصر به چاپ رسیده که در جزء ششم در باب ما جا فی الخلفاء در حاشیه خود می گوید:
خیلی از علما نظرشان بر این است که احادیثی که در مورد مهدی وارد شده مشکوک است و صحت نقل آن از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم ثابت نیست بلکه همه آنها از موضوعات و جعلیات شیعه است و نیز در جلد ششم در باب «ماجا فی تقارب الزمن» و «قصرالامل» در حالی که قصدش پایین آوردن شان و منزلت مهدی است, می گوید : خیلی از علمای مورد وثوق و حافظ حدیث معتقدند احادیثی که در خصوص مهدی وارد شده از جعلیات فرقه باطنیه و شیعه و امثالهم است و نسبت این قبیل روایات به نبی اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) درست نیست.
بلکه بعضی بیش از این تجری پیدا کرده و پا فراتر نهاده مانند محیی الدین عبدالحمید که در تعلیقه خود بر کتاب الحاوی للفتاوی که تالیف سیوطی است می گوید : در آخرین جزء از کتاب العرف الوردی فی اخبار المهدی ص 166 بعضی از باحثین معتقدند هر حدیثی که در مورد مهدی یا دجال نقل شده از اسرائیلیات است.
و از همه اینها خطرناک تر و شکننده تر تعلیق و حاشیه ابوریه رئیس بعثه الازهر در لبنان است که در سال گذشته بر کتاب النهایه ابن کثیر نوشته و نتیجه و خلاصه کلامش آن است که همه احادیثی که در مورد مهدی، عیسی بن مریم و دجال وارد شده رمز و کنایه از نصرت حق بر باطل است (به این معنی که مهدی و عیسی بن مریم و دجال واقعیت ندارد بلکه این قبیل تعابیر کنایه از پیروزی حق بر باطل است )
پس برای رد این خیالات واهی و بی اساس و به جهت اینکه بر هر فرد مسلمان که باید به اصلاح نفس خود بپردازد لازم و ضروری است اخبار و بیان پیامبر خود را تصدیق نموده و نسبت به آن هیچ گونه شک و تردیدی به خود راه ندهد ـ چنانکه قبلا اشاره شد_ در مورد مهدی علیه السلام بحث و تحقیق داشته باشد که عنوان این تحقیق و بحث را قرار داده است: «عقیده اهل السنه والاثر فی المهدی المنتظر».
علما و پیشوایان اهل سنت احادیث و آثار وارده در مورد مهدی علیه السلام را در کتاب های صحاح، سنن، معاجم و مسانید خود آورده اند که تعداد کسانی که اطلاع پیدا کرده در این رابطه بر کتب آنها یا بر ذکر تخریج شان نسبت به احادیث مهدی سی و هشت نفرند که ذیلا بیان می شود:
1 ـ «ابوداود» در سنن خود.
2 ـ «ترمذی» در جامع اش.
3 ـ «ابن ماجه» در سنن خود.
4 ـ «نسائی» که سافرینی از او نقل کرده در لوامع الانوار البهیه و نیز نقل کرده مناوی در فیض القدیر.
5 ـ «احمد» در مسند خود.
6 ـ «ابن حیان» در صحیح خود.
7 ـ «حاکم» در مستدرک خود
8 ـ «ابوبکر ابوشیبه» در المصنف.
9 ـ «نعیم بن حماد» در کتاب الفتن.
10 ـ «حافظ ابونعیم» در کتاب المهدی و همچنین الحلیه.
11 ـ طبرانی در الکبیر و الاوسط و الصغیر.
12 ـ «دارقطنی» در الافراد.
13 ـ «بارودی» در معرفه الصحابه.
14 ـ «ابویعلی موصلی» در مسند خود.
15 ـ «البزار» در مسند خود.
16 ـ «حارث بن ابی اسامه» در مسند خود.
17 ـ «خطیب» در تلخیص المتشابه و نیز در المتقن و همچنین در المفترق.
18 ـ «ابن عساکر» در تاریخ خود.
19 ـ «ابن منده» در تاریخ اصفهان.
20 ـ «ابوالحسن الحربی» در الاول من الحربیات.
21 ـ «تمام الرازی» در الفوائد.
22 ـ «ابن جریر» در تهذیب الاثار.
23 ـ «ابوبکر المقری» در المعجم.
24 ـ «ابوعمر الدائی» در سنن خود.
25 ـ «ابوغند کوفی» در الفتن.
26 ـ «الدیلمی» در مسند الفردوس.
27 ـ «ابوبکر الاسکاف» در فوائد الاخبار.
28 ـ «ابوالحسین بن المناوی» در کتاب الملاحم.
29 ـ «بیهقی» در دلائل النبوه.
30 ـ «ابوعمر المقری» در سنن خود.
31 ـ «ابن جوزی» در تاریخ خود.
32 ـ «یحیی بن عبدالحمید الجمانی» در مسند خود.
33 ـ «رویانی» در مسند خود.
34 ـ «ابن سعد» در طبقات.
35 ـ «ابن خزیمه»
36 ـ «حسن بن سفیان»
37 ـ «عمر بن سبه»
38 ـ «ابوعوانه»
و چهار نفر اخیر از سی وهشت نفر را که عبارتند از :
«ابن خزیمه»
«حسن بن سفیان»
«عمر بن سبه»
«ابوعوانه»
«سیوطی» در العرف الوردی بیان کرده و توضیح داده که این افراد از جمله کسانی هستند که احادیث مهدی را تخریج کرده اند ولی مشخصات کتابشان را بیان نکرده است.
ادامه دارد....