قصه های زیارت : قصه اول
اول برو زیارت بعد برو دکتر!
گفتگو با امیر ختوانه؛ شاعر سرخسی و سنی اهل بیت(ع)
«یوسف و زلیخا» را میخواندم و گریه میکردم!
«امیر ختوانه» هستم؛ معلم بازنشستۀ آموزش و پرورش سرخس. گاهی شعر هم میگویم. از کودکی به شعر علاقه داشتم. کلاس سوم دبستان بودم، آن موقع کتاب «یوسف و زلیخا» را که میخواندم گریه میکردم! کمکم به شعر عادت کردم. از نوجوانی شروع به شعر گفتن کردم. شعر من بیشتر عرفانی و عاشقانه است. البته عاشقانۀ حقیقی است. دربارۀ خدا، پیغمبر و ائمه. در سرخس شاعران خوبی داریم. مخصوصاً در میان دانشآموزان که بیشتر به شعر علاقه نشان میدهند.
یادی از «شیخ عبدالقادر گیلانی»
«شیخ عبدالقادر گیلانی» از بزرگان اهل سنت راجع به اهل بیت شعری گفته است: «غلام حلقه به گوش رسول ساداتم/ که از غلامی او هست مباهاتم/ زغیر آل محمد اگر طلبم حاجتی/ روا مدار یا رب یکی از هزار حاجاتم.» من هم دربارۀ امام رضا(ع) که مظهر سر الهی است گفتهام: «مظهر سر الهی حضرت شمسالشموس/ بر در او نامدارن جهاناند خاکبوس/ در حقیقت او به تخت حکم حق دارد جلوس/ خلق عالم خادم و او هست سالار نفوس.»
این محبت فقط متعلق به تشیع نیست
هر کس که به بارگاه حضرت رضا(ع) بیاید باید تعظیم کند. چه نامدار باشد، چه گمنام؛ چه رئیس باشد، چه فقیر. اینها کراماتی است که خداوند به حضرت رضا(ع) عنایت فرموده. اینها از خود امام رضا(ع) نیست بلکه از خالق امام رضاست. خداوند امام رضا(ع) را دوست دارد و از قدرت خودش به امام رضا(ع) تفویض فرموده. این است که مردم به حضرت امام رضا(ع) احترام میگذارند.
مردم عقیدهای را که به خدا و دین اسلام دارند، به اولیاء الله هم دارند. گرفتاری، مشکل و ناراحتیهایشان را در بارگاه حضرت رضا(ع) مطرح میکنند. از درگاه خداوند طلب حاجت میکنند و حضرت امام رضا(ع) را هم به پیشگاه خداوند واسطه قرار میدهند که به حرمت ایشان حاجت ما را روا کن. این عظمت امام رضا(ع) است. خُب خودش کشش دارد: چون در این دل برق مهر دوست جست/ اندر آن دل دوستی میدان که هست. وقتی که امام رضا(ع) مردم را دوست دارد؛ مردم هم امام رضا(ع) را دوست دارند. این کشش است. همدیگر را میکشند. میروند خدمت امام رضا(ع). این کشش متعلق به تشیع و تسنن هم نیست. از هر گروه و مذهبی به حضرت رضا(ع) ارادت دارند و حاجت میخواهند.
اهل سنت اینجا به حضرت زهرا میگویند «خاتون محشر»
اهل سنت به پیغمبر خدا، به کتاب الله و به اهل الله ایمان دارند. امام رضا(ع) هم عترت پیغمبر است، نوۀ حضرت زهراست. اهل سنت اینجا به حضرت زهرا میگویند بیبی فاطمۀ زهرا؛ خاتون محشر. احترامی که به پیغمبر خدا دارند به امام رضا(ع) هم دارند. ایشان صاحب کرامت هستند و مایۀ فیض و رحمت. مردم به فیض و رحمت رجوع میکنند. تشنهای که در بیابان است، صد فرسنگ به طرف آب میدود. امام رضا(ع) همان آب حیات است و مردم تشنهاند.
هر کسی به الفاظ خودش با آقا صحبت میکند. یکی بلوچی، یکی زابلی، یکی عربی، یکی فارسی. آنچه در دل دارند به امام رضا(ع) میگویند. از دل هر کس هم فقط خدا خبر دارد. هر کس فراخور فهم خودش خدمت آقا میرسد.
قصهای از زیارت رفتن شیخ احمد جامی
شیخ احمد جامی، عارف بزرگ خراسان که آرامگاهش در تربت جام است؛ میخواست به زیارت امام رضا(ع) بیاید. خانمش میگوید برای ما هم یک قیچی از مشهد بخر. شیخ احمد پیاده به مشهد میآید، قیچی را میخرد و به تربت برمیگردد. خانمش میگوید زیارت قبول. ایشان میگوید من خدمت امام رضا(ع) نرفتم! چون شما سفارش کرده بودی قیچی را بخر، برای شما قیچی را خریدم و آمدم. من برای زیارت نرفته بودم، برای قیچی رفته بودم. اما دوباره برمیگردد برای زیارت امام رضا(ع) و در «تپه سلام» به امام رضا(ع) سلام میدهد: السلام علیک ای فرزند پیغمبر. حضرت امام رضا(ع) جواب میدهند: زیارتت قبول شد ای شیخ جام.
اول برو زیارت بعد برو دکتر
پدرم به من میگفت وقتی مریضی یا حاجتی داری، اول برو زیارت امام رضا(ع)، بعد برو دکتر. من هم این جمله را به فرزندم سفارش میکنم. امام رضا(ع) مثل ابر رحمت است. شما حساب کنید اگر باران در یک زمینی نبارد خشکسالی میشود، نه گندمی میروید نه گیاهی. امام رضا(ع) در ایران مثل ابر رحمت است. اگر وجود امام رضا(ع) نباشد ایرانی هم نیست، اسلامی هم نیست، امام رضا(ع) در اینجا حجت خدا است. شما ببینید در زمانی که روس به این منطقه از ایران حمله کرد نتوانست کاری کند. پشتیبان ملت و دین اسلام امام رضا(ع) است. امام رضا(ع) خودش نگهدار ماست. منظور بارگاهش نیست، وجود خودش است.
با دست نمیشود نور خورشید را پوشاند!
آیا ما میتوانیم با دست نور خورشید را بپوشانیم؟ امام رضا(ع) و اولاد پیغمبر همان خورشید تابان هستند. مردم در زیر نور آنها جلوه میکنند. اگر نور آنها نباشد، جلوهای هم در ما نیست. ما با تفرقه مخالفیم. دین اسلام از وقتی که بوده تابع خدا و پیغمبر و اهل بیت پیغمبر بوده. این دستهایی که به قصد تفرقه افکنی آمده، خارجی است. اینها از اسلام نیستند، تا وقتی مردم با هم پیوسته باشند آنها نمیتوانند تفرقه بیاندازند.
شیعه و سنی با هم وصلتدار شدهاند
سرخس یک خانوادۀ بزرگ است که همه مردم آن به هم وصل هستند. از همدیگر جدا نیستند. مثلاً پسر من با دختری شیعه ازدواج کرده است، همسرش شیعه است. خُب ما هیچ اختلافی با یکدیگر نداریم. در سرخس در مجالس دینی و تعزیهخوانی و... با یکدیگر مینشینیم. در مجالس عروسی، تعزیه، در ختم قرآن، با همدیگر جلسه دارند. ما دنبال این نیستیم که چه کسی شیعه است؟ چه کسی سنی است؟ همه یکی هستند. همه با هم برادرند و تفرقهای هم در اینجا نیست. در اینجا نمیتوانند تفرقه بیاندازند. همه با هم وصلتدار شدهاند. در تمام ایران همینجور است. در همۀ شهرهایی که تسنن و تشیع با هم هستند، همجواری خوبی است. با هم اشتراک دارند. در محرم سنیها خرج میدهند. مثلاً من که اهل سنت هستم یک گوسفند میدهم، دیگری یک گاو میدهد، من هم دهۀ عاشورا برای رضای خدا خرج میدهم.
امید ما پیران به شما جوانان است، خداوند به شما توفیق دهد که در راه خدا و در راه پیغمبر و در راه اسلام و در راه وحدت قدم بردارید. مردم را با هم سر جمع کنید. این چراغ نورانی را در میان مردم روشن کنید.
1392/10/25 چهارشنبه